چه قدر صدای آمدن پاییز

شبیه قدم های تو بود 

چه قدر هوای پاییز 

شبیه دست های تو بود

دوستت دارم

همین ...

این نه قابل محاسبه است ...

نه قابل شمارش ...

خدایا حالم

آغوش تو باشد ...

مرسی که هستی

و هستی را رنگ آمیزی میکنی

زمین گرده

یعنی با من شروع کردی

با منم

 از تو انتظار نداشتم دستمو رها کنی

مواظبم باش

تا انجایی که من یاد می اورم

بی تو هیچ نمیخواهم

نه اسمان ... نه زمین

نه باران .. نه خیس شدن

کجایی کجایی کجایی کجایی

نذار تنها بمونم

بهش گفتم میخوای بری

ولیبدون که بی تو میمیرم

...

عجب وفایی داره این دلتنگی ! تنهاش که میذاری میری تو جمع و کلی می گی و می خندی بعد که از همه جدا شدی از کنج تاریکی میاد بیرون وایمیسته بغل دستت و دست گرمشو میذاره رو شونت برمیگرده در گوشت میگه : خوبی رفیق ؟

اگر کسی واقعا شما را در زندگی اش بخواهد

متن و عکس نوشته جدید خوشحال کردن عشق

برای اینکه خانمی را خوشحال کنید

قصه های کهن از چشم تو اغاز شدند

دلم لک زده…

برای یک عاشقانه ی آرام

که سرم را بگذاری روی سینه ات

و بگذاری گله کنم

از تمام کابوسهایی

شب های نبودنت

لاو 85